پنجشنبه ۲۷ شهریور ۰۴ | ۱۱:۳۰ ۴ بازديد
هی، خانم پایپر، سلیقهها مهم نیست؟ بهتر سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد یک کت با خودت بیاوری، پیت؛ اما لباسهایت را عوض نکن، تو به کلیسا نمیروی؛ همانطور که هستی بیا، تا اگر تصمیم گرفتم همه آنها را بکشم، بتوانم تو را از بقیه تشخیص دهم. این به تو اجازه میدهد که بروی، میبینی؟ قبل از اینکه مادرت نظرش عوض شود، بیا.» خانم پایپر بیچاره هنوز تصمیمش را نگرفته بود، بنابراین نمیتوانست آن را به راحتی تغییر دهد. ند، رئیس پیشاهنگی، تصمیمش را برایش گرفته بود. خانم پایپر با تردید گفت: «باید سالی فلینت را وادار کنم که بیاید و با من ملاقات کند.» «فقط همین یکی.» ند، رئیس پیشاهنگی، گفت. «او با تو خواهد ماند و با رفتن این جوان، کمی آرامش خواهی تعرفه و قیمت سالن زیبایی در خیابان فرشته داشت.
خانم پایپر، اگر دست من بود، تمام پسرهای دنیا را با کلروفرم بیهوش میکردم. تعجب میکنم که با وجود چنین سرخپوست وحشیای، اینقدر جوان به نظر میرسی.» او با لبخندی بسیار خشنود گفت: «اوه، من خیلی جوان به نظر نمیرسم.» قبل از اینکه متوجه شود، داشت با ند، رئیس پیشاهنگی، دست میداد و دست دیگرش دور پیتر بود. مرد جوان گفت: «میخواهم یک ماه اینجا بمانم. کره درست تعرفه و قیمت سالن زیبایی ستارخان میکنم و پای میخورم — البته اگر بتوانم از آن لباس فرار کنم. خب، خداحافظ، راه افتادیم.
امیدوارم اتوبوس قدیمی برود.» خانم پایپر گفت: «با این همه رنگ آبی خیلی شیک به نظر میاد.» ند، پیشاهنگ، گفت: «خوشقیافه بودن به اندازه خوشقیافه بودن سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد . بپر تو، پیت، از چی میترسی؟ نمیخورتت. هر کسی فکر میکنه داری کمین میکنی – انقدر با احتیاط قدم برمیداری. میدونی کمین کردن چیه؟ بهت نشون میدن.» خانم پایپر در حالی تعرفه و قیمت ارایشگاه زنانه در جمالزاده شمالی که پیشبند چهارخانهاش را جلوی چشمانش گرفته بود، سوار بر اسب، دور میشد.
پیشبند دقیقاً شبیه پیراهن پیتر بود. او با حالتی ترسناک روی صندلی جلو نشسته بود و قیافهی بامزهای داشت. او هرگز خوابش را هم نمیدید که او را در میان چنین تجملاتی بر تخت سلطنت بنشاند. شاید روزی برود و ثروتمند برگردد — یک قهرمان. پیترِ او. و این غریبه از او خوشش میآمد. او گریه میکرد چون از زمان مرگ پدرش، هرگز پسرش را پیت صدا نزده بود. او دوست داشت بشنود که او را پیت صدا میزنند، خیلی دوستانه بود و گذشته را به وضوح به یاد میآورد… انگار که رئیس پیشاهنگی ند او را هر چیز دیگری غیر از پیت صدا میزد! فصل سی و هفتم نکات آنها به او نشان دادند. همانطور که رئیس پیشاهنگان ند به او گفته بود، به او نشان دادند.
و پیتر پایپر در سرزمین رویاها بود؛ همه چیز آنقدر خوب بود که نمیتوانست واقعی باشد. آنها به او نشان دادند که چگونه ردیابی و کمین کند. و چگونه علامت بدهد. نیک به او نشان داد که چگونه آتش دودی درست کند، و پیتر دو برابر مطمئن بود که نیک جام را خواهد برد. شبها خواب برنده شدن آن جام، خواب برنده شدن نیک را میدید. بله، آنها به او نشان دادند. فیدو نورتون به او نشان داد که چگونه یک خرگوش را ردیابی کند، و یک نسخه جیبی کوچک از یک دیدهبان در گشت فیلها به او نشان داد که چگونه (بسیار دشوار) یک وزغ را دنبال کند. تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه در خیابان جردن چارلی نوریس به او نشان داد که چگونه از یک کداک کشنده سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد فاده کند، که پیتر قبلاً هرگز ندیده بود.
او آن را دوست داشت زیرا مانند گردن لاکپشت باز میشد و دوباره داخل میرفت. اوه بله، همه آنها به او نشان دادند. و در این میان، پیتر پایپر رازش را پنهان نگه میداشت و هیچکس از شاهکار کوچکش که واقعاً تمام اعتبارش را مدیون کتاب راهنما بود، باخبر نشد. ماجرای ماشین دزدیده شده حالا در صدها فعالیت جدید فراموش شده بود، و به همراه آن طنابی که از جاده رد میشد و فانوس و همه اینها. گاهی اوقات وقتی از این موضوع صحبت میکردند، پیتر نگران میشد. اما اغلب از آن صحبت نمیکردند. و او حتی به آنها نمیگفت تعرفه و قیمت سالن زیبایی زنانه مرزداران که یک پیشاهنگ پیشگام سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد . حالا هاردینگ و کولیج را در جیب شلوار لوله بخاریاش نگه میداشت.
زیرا پیتر پایپر از طریق کلاس تنومندها به پیشاهنگی نزدیک میشد. بله، همه آنها مشغول نشان دادن او بودند. اسکات هریس به او نشان داد. بله، او به او نشان داد. اما اسکات هریس آنقدر مشغول نشان دادن بقیه بود که فرصتی برای نمایش اختصاصی برای اسکات پیشگام نداشت. و علاوه بر این، پیتر که خیلی تازهکار و خیلی خجالتی و خیلی از همراهان و محیط اطرافش میترسید تا یک ترکیبکننده عمومی خوب باشد، بیشتر وقتش را با قهرمانش، نیک ورنون، میگذراند. پی-وی، که هم ترکیبکننده بود و هم فیکسکننده.
به میکس کردن و فیکس کردن ادامه داد و خیلی زود بزرگترین شاهکار «فیکس کردن» خود را انجام داد؛ احتمالاً بزرگترین شاهکار فیکس کردن در تاریخ اسکات. شاید بزرگترین شیرینکاری فیکس کردن در تاریخ جهان. اما پیتر از اینکه همراه بقیه به پی وی میخندید، راضی بود، با آن خندهی خجالتی و مردد، خندهای که او را پیش همهشان عزیز میکرد. طبیعی بود که او باید نیک ورنون را در جزیره دنبال کند، زیرا همه نیک را دوست داشتند، کسی که ساکت، شوخ طبع، متواضع و در عین حال بسیار کاردان و ماهر بود.
خانم پایپر، اگر دست من بود، تمام پسرهای دنیا را با کلروفرم بیهوش میکردم. تعجب میکنم که با وجود چنین سرخپوست وحشیای، اینقدر جوان به نظر میرسی.» او با لبخندی بسیار خشنود گفت: «اوه، من خیلی جوان به نظر نمیرسم.» قبل از اینکه متوجه شود، داشت با ند، رئیس پیشاهنگی، دست میداد و دست دیگرش دور پیتر بود. مرد جوان گفت: «میخواهم یک ماه اینجا بمانم. کره درست تعرفه و قیمت سالن زیبایی ستارخان میکنم و پای میخورم — البته اگر بتوانم از آن لباس فرار کنم. خب، خداحافظ، راه افتادیم.
امیدوارم اتوبوس قدیمی برود.» خانم پایپر گفت: «با این همه رنگ آبی خیلی شیک به نظر میاد.» ند، پیشاهنگ، گفت: «خوشقیافه بودن به اندازه خوشقیافه بودن سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد . بپر تو، پیت، از چی میترسی؟ نمیخورتت. هر کسی فکر میکنه داری کمین میکنی – انقدر با احتیاط قدم برمیداری. میدونی کمین کردن چیه؟ بهت نشون میدن.» خانم پایپر در حالی تعرفه و قیمت ارایشگاه زنانه در جمالزاده شمالی که پیشبند چهارخانهاش را جلوی چشمانش گرفته بود، سوار بر اسب، دور میشد.
پیشبند دقیقاً شبیه پیراهن پیتر بود. او با حالتی ترسناک روی صندلی جلو نشسته بود و قیافهی بامزهای داشت. او هرگز خوابش را هم نمیدید که او را در میان چنین تجملاتی بر تخت سلطنت بنشاند. شاید روزی برود و ثروتمند برگردد — یک قهرمان. پیترِ او. و این غریبه از او خوشش میآمد. او گریه میکرد چون از زمان مرگ پدرش، هرگز پسرش را پیت صدا نزده بود. او دوست داشت بشنود که او را پیت صدا میزنند، خیلی دوستانه بود و گذشته را به وضوح به یاد میآورد… انگار که رئیس پیشاهنگی ند او را هر چیز دیگری غیر از پیت صدا میزد! فصل سی و هفتم نکات آنها به او نشان دادند. همانطور که رئیس پیشاهنگان ند به او گفته بود، به او نشان دادند.
و پیتر پایپر در سرزمین رویاها بود؛ همه چیز آنقدر خوب بود که نمیتوانست واقعی باشد. آنها به او نشان دادند که چگونه ردیابی و کمین کند. و چگونه علامت بدهد. نیک به او نشان داد که چگونه آتش دودی درست کند، و پیتر دو برابر مطمئن بود که نیک جام را خواهد برد. شبها خواب برنده شدن آن جام، خواب برنده شدن نیک را میدید. بله، آنها به او نشان دادند. فیدو نورتون به او نشان داد که چگونه یک خرگوش را ردیابی کند، و یک نسخه جیبی کوچک از یک دیدهبان در گشت فیلها به او نشان داد که چگونه (بسیار دشوار) یک وزغ را دنبال کند. تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه در خیابان جردن چارلی نوریس به او نشان داد که چگونه از یک کداک کشنده سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد فاده کند، که پیتر قبلاً هرگز ندیده بود.
او آن را دوست داشت زیرا مانند گردن لاکپشت باز میشد و دوباره داخل میرفت. اوه بله، همه آنها به او نشان دادند. و در این میان، پیتر پایپر رازش را پنهان نگه میداشت و هیچکس از شاهکار کوچکش که واقعاً تمام اعتبارش را مدیون کتاب راهنما بود، باخبر نشد. ماجرای ماشین دزدیده شده حالا در صدها فعالیت جدید فراموش شده بود، و به همراه آن طنابی که از جاده رد میشد و فانوس و همه اینها. گاهی اوقات وقتی از این موضوع صحبت میکردند، پیتر نگران میشد. اما اغلب از آن صحبت نمیکردند. و او حتی به آنها نمیگفت تعرفه و قیمت سالن زیبایی زنانه مرزداران که یک پیشاهنگ پیشگام سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد . حالا هاردینگ و کولیج را در جیب شلوار لوله بخاریاش نگه میداشت.
زیرا پیتر پایپر از طریق کلاس تنومندها به پیشاهنگی نزدیک میشد. بله، همه آنها مشغول نشان دادن او بودند. اسکات هریس به او نشان داد. بله، او به او نشان داد. اما اسکات هریس آنقدر مشغول نشان دادن بقیه بود که فرصتی برای نمایش اختصاصی برای اسکات پیشگام نداشت. و علاوه بر این، پیتر که خیلی تازهکار و خیلی خجالتی و خیلی از همراهان و محیط اطرافش میترسید تا یک ترکیبکننده عمومی خوب باشد، بیشتر وقتش را با قهرمانش، نیک ورنون، میگذراند. پی-وی، که هم ترکیبکننده بود و هم فیکسکننده.
به میکس کردن و فیکس کردن ادامه داد و خیلی زود بزرگترین شاهکار «فیکس کردن» خود را انجام داد؛ احتمالاً بزرگترین شاهکار فیکس کردن در تاریخ اسکات. شاید بزرگترین شیرینکاری فیکس کردن در تاریخ جهان. اما پیتر از اینکه همراه بقیه به پی وی میخندید، راضی بود، با آن خندهی خجالتی و مردد، خندهای که او را پیش همهشان عزیز میکرد. طبیعی بود که او باید نیک ورنون را در جزیره دنبال کند، زیرا همه نیک را دوست داشتند، کسی که ساکت، شوخ طبع، متواضع و در عین حال بسیار کاردان و ماهر بود.